پاییزانه

ساخت وبلاگ
این ماه بیمارستان جدید بودم و از شدت خستگی و وقت کم آوردن این اواخر داشتم به خدا التماس میکردم که خدایا یه زلزله ی خفن بیاد یجوری که همه چی نیست و نابود بشه و هیچ اثری ازم نمونه.مخصوصا دیروز واااقعا کم آورده بودم.چند شب بیخوابی و امتحان امروز حسابی کوبیده بودم بهم.ولی خدااا رو شکر امروز راضی بودم از نتیجه.با اینکه استادا امروز یه سری بچه ها رو حسابی ضایع کردن و اونا هم خیلیییی بیشتر از من خونده بودن و خراب کردن ولی من راااضیم.خوب جواب دادم و دیروزم استادا ازم راضی بودن.همین چیزا باعث میشن یکم قوت قلب بگیرم و هی به جون خودم غر نزنم.

حس پاییز امسالو دوست دارم.عذاب وجدان ندارم مثل پارسال،بیشتر درسامو میخونم،از همه مهمتر با روحی که حس میکنم سفید شده میخوابم که همین یه دنیا برام می ارزه.

خلاصه که خدایا شکرت بابت همه چی،حتی همه ی این خستگی ها و شب بیداریای همیشگی.دیروز به یه مطلب خوردم با خودم فکر کردم اگه توی موقعیت الانم نبودم چقدر دلم میسوخت و احساس حسرت میکردم .خجالت کشیدم از خودم که گاهی وقتا ناشکری میکنم 

زندگی یک دختر...
ما را در سایت زندگی یک دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sweetheart-na بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 12:52