کمکم کن

انقد خستم انقد خستماااا که میخوام خودمو بزنم به در و دیوار منفجر شم

پدرم دراومد این یه ماه.جلو افتادن امتحانا اونم یهوووویی که اصلنم سابقه نداشته این اتقاق.تمام برنامه هام ریخت به هم.امتحانارو هم خوب ندادم.حالم خرابه 

اگه هررر درسیو بیفتم 6ترمه میشم نمیتونم علوم پایه بدم شهریور.این ترم خیلییی بد بود.خیلی سخت بود.وقتشم خیلی کم بود.فقط میخوام زودتر بگذره.با دل خوش بگذره.با پاسی بگذره.

یکی از اساتید گرامی گند زدن و دست بردن توی برگه ی تشریحی بچه ها و درخواست پول کرده.دانشگاه فهمیده و میخواد دوباره امتحان بگیره.ما پس فردا امتحانامون تمومه و دانشگاه دوهفته تعطیل.ممکنه این امتحانه بیفته 17تیر:/

یه سری برنامه برای تابستونم دارم که خیلی وقت و هزینه و زمان میبره.از دوماه پیش هم برنامشمو ریختم.همش بستگی به این داره که هیچ درسیو نیفتم

خدایا کمک

پ.ن:همین الان دیدم قالب وبلاگم پریده:-( حوصله هم ندارم برم باز بذارم.همین خوبه دیگه

از اون روزاس که میخوام با زمین و زمان بجنگم.اعصابم خورددددددههههه