زندگی یک دختر

متن مرتبط با «طرح» در سایت زندگی یک دختر نوشته شده است

اندر خاطرات طرح

  • حالا که امروز تمام سامانه ها قطعه و نمیتونم عملا مریض ببینم گفتم بیام از کیس های جالبی که این هفته دیدم بنویسم .(اگه حالتون بد میشه نخونید)*خانم ۸۰ ساله با گریه اومد دستامو گرفت که خانم دکتر جونور دارم.توی دلم لول میزنه و تا ته حلقم بالا میاد .هر کاریم میکنم دفع نمیشه ،به زور و با دستم یکیشونو گرفتم از پایین کشیدم ،نیم متر بود کرمه . اونقدر نفسم بوی بد میده که مجبورم شبا ماسک بزنم و بخوابم ..*آقای ۵۰ ساله طی سفر اخیرش متوجه گزش پشه میشه .چند روز خارش شدید داشته و بعد محلش زخم میشه و گسترش پیدا میکنه، چند مدل داروی گیاهی روی محل گذاشته ولی فایده نداشته .(این روزا حواستون به گزش پشه خاکی و متعاقبش سالک باشه.معمولا عصرها و دم غروب فعالیتشون بیشتر میشه .).*آقای ۴۵ ساله حین انجام کار دچار تنگی نفس ناگهانی و سرفه های قطاری میشه.از اون لحظه دچار سوزش شدید بینی و پشت حلق میشه.سه هفته ی قبل با شک به وجود جسم خارجی ارجاع بهENT (گوش و حلق و بینی) دادم اما تشخیص حساسیت یا ویروس گذاشت.باز مراجعه کرد و گفت خوب نشدم و حس میکنم یه چیز پشت بینیم میکوبه .توی معاینه ته حلق چیزی ندیدم.به یه چیز شک کردم اما گفتم خب اونکه خیلی نادره بعدمENT با دستگاه معاینه کرده کامل و چیزی ندیده و شغل این آقا هم با اون مورد همخانی نداره. چند تا اسپری بینی و دهانی و چند تا قرص دادم .دیروز اومد و گفت سرفه که کردم یه چیزایی حالت کرم دفع شده . بله همونکه بهش فکر میکردم بود : لارو سیسپو (بیماری میازیس )و جالبه که خود مریض به ENT گفته بوده ممکنه مگس یا پشه تخم گذاری کرده باشه و ENT بهش خندیده گفته نه !البته قبول دارم کیس شایعی نیست و اولین گزینه به ذهن نمیرسه .(مریض اطلاعات بالایی داشت و آگاه بود )اعتراف میکنم این مو, ...ادامه مطلب

  • طرح

  • انقدر دعا کردم کارام درست بشه بالخره شد ولی تمام جاهایی که مد نظر داشتم و صحبت کرده بودم برای طرح هم پر شد. یجا خالی مونده که توی روستائه و بیتوته ( یعنی باید هر روز بجز یک و نیم روز اخر هفته اونجا باشم ،این هیچی ،باید بصورت شبانه روزی باشم) . عزااااا گرفتم ،هر جایی میرم قشنگ همه چیو با چشمام می بلعم .همین تهران که یه روزایی از شدت ترافیک و استرساش ازش خسته و کلافه میشدم ،الان عاشقشم. چجوری خونه و زندگی نازنینمو ول کنم برم توی روستا ؟ به امید آشنایی بودم که قول داده بود جامو درست کنه و دو هفته یبار قرار بود برم ولی انقدر دانشگاه آشغال طولش داد که پر شد اونجا. به خودم میگفتم عیبی نداره تهران که هست الانم میخوای بری پیش خانوادت و کلی‌نقشه ریخته بودم برای خوش گذرونی ....اصن عیبی نداشت روستا باشه ولی کاش شب برمیگشتم خونمون .اینطوری که بهش فکر میکنم دلم میخواد زار بزنم حالا چطوری خودمو از هر چی امکانات و تفریح و مسافرت و همه چی محروم کنم .میتونم برم یجای دیگه که شبا مجبور نباشم بمونم ولی چه فایده اگه شهرش بهم دور باشه نمیتونم که هی برم و بیام همونجا باید شبا هم بخوابم ولی خب مزیتش اینه که دیگه وقتو بی وقت و نصف شب بهم زنگ نمیزنن بگن مریض بدحال اومده .اینجا تنها مزیتش اینه که اخر هفته ها میتونم برم خونمون و تقریبا نزدیکه و اونطور که از پزشکی که الان پرسیدم مردم خوب و نجیبی داره ‌.خدا لعنت کنه اونیو که طرحو گذاشت از اول .مثل سربازیه اینم .تازه پولشم اصلا اونی نیست که فکر‌ میکردم .یعنی اصلااا نمی ارزه + نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۱/۰۲/۲۸ ساعت 22:31 توسط sweetheart  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها