زندگی یک دختر

متن مرتبط با «شب یلدای منه میرداماد» در سایت زندگی یک دختر نوشته شده است

شبای پر ستاره

  • میخواستم بیام بنویسم که چی شد،دیروز ساعت ۵ شده بود و دیگه باید میرفتم توی مطب مینشستم مریض ببینم و دیگه با جناب امید خان هم خداحافظی کردیم توی پیام .گفت بدرود تا ۱۱ شب.گفتم ۱۱ چرا؟ نوشت بیام امشبم دنبالت ؟ گفتم دوست داری بیای؟ گفت آرهافتادم به استرس که دختره ی بی فکر چرا وسایلتو نیاوردی باز ؟تنها پیشرفتی که دیروز حاصل کردم نسبت به پریروز این بود که کرم پودرمو گذاشته بودم توی وسایلام بردم با خودم .پریشب موهامو سریع یه ژل و آب زدم فرشون مرتب شد ،شالم مامانم برام اورده بود یه آرایش سبکم کردم و رفتم .صبح گفتم بد نیست یه شال همراهم باشه .یه شال رنگ دیگه گذاشتم توی کیفم.ولی هر جوری رفتم جلوی آینه نگاه کردم دیدم موهام امروز درست بشو نیست .نمیشدم باز زنگ بزنم مامانم اینا بیارن .یهو یادم افتاد یه فروشگاه روبروی مرکزمونه .شامپو که داشتم پاشدم سریع رفتم ژل و ماسک مو و از اینجور چیزا خریدم و به پذیرش هم گفتم نیم ساعته میام توی مطب.دیگه تند تند دوش گرفتم و با بدبختی بدون حوله خودمو خشک کردم و بدو بدو لباس پوشیدم رفتم به مریض دیدن.یه آزمون هم داشتم که باید میدادم تازه . پشت هم مریض دیدم تا ۹. یه اسپری قوی ترکیبی هم اون روز گفتم مامانم اینا خریدن برام اوردن ولی یه روزه که اثر نمیذاره .همچنان سرفه ها بود. نمیدونم از خستگی و بیخوابی بود یا عوارض دوز بالای اسپری ساعت ۹و نیم این حدودا که شد تپش قلب گرفتم و ضعف شدید.علایم حیاتیمو چک کردم فقط ضربانم بالا بود .رفتم یه چیز خوردم و یکم دراز کشیدم هر دو دقیقه یبار پذیرش زنگ میزد که بیا مریض اومده . با بدبختی مریضا رو دیدم و ده و نیم بدو بدو رفتم آماده شدم .این دو شب که امید اومد خیلی فضولی پذیرشا گل کرد که این کیه که باهاش میرم ،مطمئنم میشینن پشت س, ...ادامه مطلب

  • نصفه شبی احساسات چی میگه؟

  • میدونی حس خوب ینی چی؟ ینی وقتی ساعت 2شب نشستی داری شام میخوری و به زندگیت غر میزنی ،تو دلت بگی خدا حالا اینا رو که نمیشه کاریش کرد ولی میشه بارون بیاد الان؟ بعد وقتی داری سفرتو اروم اروم جمع میکنی که سر و صدا نشه یهووو صدای آسمون غرمبه(قرمبه؟)بیاد. بعد تو چشات قلب قلبی بشه  کاش یه چیز دیگه از خدا خواسته بودم مثلا میگفتم خدایا بی شوهری بیداد میکنه...یهو یه چیزی شترق از آسمون میفتاد وسط سفرم  دو د,نصفه,احساسات,میگه؟ ...ادامه مطلب

  • شب یلدای من

  • خبببب امروز ساعت 6و نیم بیدار شدم و رفتم دانشگاه تا 3.ساعت یه ربع به پنج هم باز اومدم کلاس و تا 8هستم.الانم تایم استراحته و من تهنا نشستم  حالا بعدا یکم از شخصیت بچه های کلاس زبان میگم و دلیل تنها نشستنمو هم میگم.ولی این تنهاییمو ترجیح میدم به یه سری حرف چرت و مزخرف  بهلهههه ساعت 8و نیم میرسم خونه.امشبم همخونه جان نیستش و عصر رفت خونه ی فامیلاشون برای شب یلدا.به منم گفت بیاها. فردا هم کنفرانس دارم درس شیرین دانش خانواده مبحث طلاق.تا حالا لای کتابشو باز نکردم .دیگه باید برم خونه اونو بخونم و یکمم برای امتحان شنبم بخونم. اها چون شب یلداس و تنهام برا اینکه دلم به حال خودم نسوزه میخوام شام از بیرون بگیرم   شب یلدای شما امسال چطوره راستی؟,شب یلدای منه شب هیئت حسین,شب یلدای منه,شب یلدای منه میرداماد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها